تبیین نسبت نظری – عملی معماری و فضای عمومی شهری در ایران[پايان نامه فارسي]

حامد عابدینی

شناسگر رکورد: ۵۱۴۹۶
گرایش: معماری
رشته تحصیلی: مهندسی معماری
عنوان: تبیین نسبت نظری – عملی معماری و فضای عمومی شهری در ایران
نويسنده: حامد عابدینی
استاد راهنما : دکتر سیمون آیوازیان
مقطع تحصیلی : کارشناسی ارشد
دانشگاه : خاتم
تاریخ دفاع : ۱۴۰۳

فضاهای عمومی، مهم‌ترین عرصه‌های اجتماعی شهر و بستری برای تحقق جامعه مدنی در حیات شهروندی هستند. وضعیت شهرهای معاصر ایران، کاهش کیفیت و کالایی شدن فضاهای عمومی، توجه بسیاری از پژوهشگران شهری را به ماهیت و کارکرد این فضاها جلب کرده است. از دیگر سو، معماری به¬مثابه عنصری شهری و یکی از عوامل اصلی شکل‌گیری و چگونگی ظهور فضای عمومی که ارتباطی مستقیم و متقابل با آن دارد، اغلب بدون توجه کافی به بستر کالبدی، فرهنگی و اجتماعی شهری شکل می¬گیرد. ازاین‌رو مواجهه با نسبت میان این دو عرصه مهم شهری، چالشی اساسی در شناخت سازمان فضایی شهرها است و نقشی مهم در برقراری منفعت عمومی جامعه و جلوگیری از سلطه گفتمان‌های تک‌صدایی در شهر دارد. بر همین اساس، هدف این پژوهش پیوند نظریه و عمل در فهم نسبت میان معماری و فضای عمومی در تجربیات شهری معاصر ایران است. در گام نخست، پژوهش به بررسی مفهوم فضای عمومی بر اساس دو مؤلفه اصلی آن، یعنی فضا و عمومیت، پرداخته تا به شناختی کارآمد از آن دست یابد. سپس، ابعاد نظری این ارتباط در سه بعد کالبدی، اجتماعی و معنایی احصاء شده که به جهت تفاوت ماهیتی، در سه پارادایم به ترتیب: اثبات‌گرایی، انتقادی و برساختی-تفسیری مطالعه می¬شوند. برای تحلیل این ابعاد نظری در حوزه عملی، با توجه به ماهیت روش‌شناسی کیفی پژوهش و پارادایم فکری هر بعد، استراتژی و روش تحقیق متناسب با آن اتخاذ گردیده است؛ برای بعد کالبدی از استراتژی استقرایی و روش تحلیل کالبدی-فضایی، برای بعد اجتماعی از استراتژی پس‌کاوی و روش خوانش انتقادی، و برای بعد معنایی از استراتژی استفهامی و روش مردم¬نگاری بهره برده شده است. شهر تهران به دلیل اهمیتی که در توسعه فضای عمومی شهری معاصر ایران دارد و در دهه¬های اخیر به¬مثابه¬ الگویی برای سایر شهرهای کشور قلمداد می¬گردد، به‌عنوان بستر مطالعاتی انتخاب شد. با توجه به مسائل شهری تهران، هر بعد از پژوهش به بررسی یک نمونه موردی پرداخته است: در بعد کالبدی، بافت تاریخی و فرسوده گذر درخونگاه در محله سنگلج؛ در بعد اجتماعی، تجربه فضای مدنی در میدان بهارستان عصر مشروطه؛ و در بعد معنایی، فضاهای عمومی شهرک اکباتان. تحلیل‌های انجام‌شده در هر سه بستر بیانگر این موضوع است که فضاهای عمومی تحت تأثیر عاملیت معماری بوده و رابطه میان آن¬ها به‌صورت دوگانه‌ای ظاهر می‌شود: فضا به¬مثابه بستری برای مقاومت یا ابزاری برای اعمال قدرت. همچنین، یکپارچگی معماری و فضای عمومی در فرآیند معناپردازی شهروندان نقش کلیدی دارد. نتایج این پژوهش بر اهمیت ایجاد گفتمانی یکپارچه و میان دانشی، بر اساس دیدگاه چندپارادایمی در پیوند نظریه و عمل در ابعاد مختلف رابطه میان معماری و فضای عمومی شهری معاصر ایران تأکید دارد. کنشگران مختلف در هر یک از ابعاد سه‌گانه، متفاوت بوده که نشان‌دهنده نقش‌آفرینی طیف متنوعی از جامعه در شکل‌گیری این ارتباط و وضعیت کلی شهرهاست. بعد کالبدی عرصه فکری طراحان معماری و شهرسازی، مدیران، و سیاست‌گذاران شهری است؛ بعد اجتماعی میدان کنش نقادانه جامعه‌شناسان شهری و منتقدان اجتماعی معماری؛ و بعد معنایی زمینه‌ای برای معناپردازی و مفهوم‌سازی شهروندان است. در نهایت، این پژوهش با ارائه یک مدل نظری جامع جهت تبیین نسبت نظری-عملی معماری و فضای عمومی شهری در ایران، بر ضرورت رد هژمونی علمی واحد در مطالعات معماری و شهرسازی، اتخاذ رویکرد چندپارادایمی و میان¬دانشی، فرآیندمحوری به‌جای محصول‌محوری، و اولویت دادن به تحقیق میدانی در مواجهه با ساختارهای اجتماعی و معنایی شهر تأکید دارد. واژه های کلیدی: فضای عمومی شهری، نسبت نظریه و عمل، گفتمان بینا رشته‌ای، پارادایم¬های سه¬گانه فضایی، پژوهش کیفی.

شماره ثبت نسخه جلد بخش مرجع شماره بازیابی در دست امانت تاریخ بازگشت ملاحظات
284535 1
Copyright 2024 by Payam Hannan co ltd. PayamLib.com